راوی:
در زمستان 1363، خداوند به من دخترى عطا فرمود. اورا بهخدمت حضرت امام بردم. ايشان با ديدن نوزاد، بىدرنگ دستها را پيش آورد و قنداق كودك را گرفت. پرسيد: «پسر است يا دختر؟».
گفتم: «دختر است.»
ايشان با شنيدن اين حرف، نوزاد را در آغوش فشرد. صورتشان را به صورت كودك گذاشت، پيشانىاش را بوسيد و سه بار فرمود: «دختر، خيلى خوب است.»
آن گاه از نامش سؤال كرد. گفتم: «دلمان مىخواهد شما نامى برايش انتخاب بفرماييد.»
حضرت امام بدون تأمّل سه بار فرمود: «فاطمه، خيلى خوب است.»
در زمستان 1363، خداوند به من دخترى عطا فرمود. اورا بهخدمت حضرت امام بردم. ايشان با ديدن نوزاد، بىدرنگ دستها را پيش آورد و قنداق كودك را گرفت. پرسيد: «پسر است يا دختر؟».
گفتم: «دختر است.»
ايشان با شنيدن اين حرف، نوزاد را در آغوش فشرد. صورتشان را به صورت كودك گذاشت، پيشانىاش را بوسيد و سه بار فرمود: «دختر، خيلى خوب است.»
آن گاه از نامش سؤال كرد. گفتم: «دلمان مىخواهد شما نامى برايش انتخاب بفرماييد.»
حضرت امام بدون تأمّل سه بار فرمود: «فاطمه، خيلى خوب است.»
۱ نظر:
سلام داش عباس
خسته نباشید،مستفیض شدم،فراوان استفاده بردم.
ان شاالله در ماه مبارک هم در امر تبلیغ وهم در بهره مندی از فیوضات معنوی آن ماه موفق باشید.
در ضمن لینک شدید.
التماس دعا
محسن د
www.yaseabi.blogfa.com
ارسال یک نظر